آقا پوریا دلربای ماآقا پوریا دلربای ما، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

آقا پوریا ღ جوانـــمرد کوچــــک

دانشمند کوچک

  امروز بابایی واسم یه سوپرایز داشت اونم اینکه یک کتاب خیلییییییی جالب بهم نشون داد که اسم کتابم تقویت هوش نوزادان بود. بابایی با گرفتن کتاب جلوی چشمام منو مجبور به تعقیب کردن صفحات می کرد من هم که تا به حال چنین چیزهایی ندیده بودم از خوشحالی شروع به دست و پا زدن کردم و ودیگه نمی دونستم دارم چیکار می کنم و دستهام را  به طوری خاص می خوردم.   ...
27 شهريور 1392

سر آشپز کوچولو

پوریا جونم هر روز به آشپزخانه مامان یه سری میزنه وبا نگاهش مامان را در پخت غذا همراهی میکنه و با لبخندهاش باعث میشه که غذای مامان خیلی خیلی خوشمزه تر بشه. پوریا در آشپزخانه ...
27 شهريور 1392

حمام کردن قندعسل

                                                                           برخلاف همیشه که منو مادرجون به حمام می برد ، امروز عمه بهجت وعمه ناهید دوتایی منو به حمام بردند من فقط زیر آب  می خندیدم واونها هم نسبت به من خیلی خیلی ابراز احساسات میکردند. وای که چقدر...
25 شهريور 1392

وای چقدر خوشمزه.....

سلام سلام چند روز پیش با کلی زحمت بالاخره تونستم دستم را به کنترل خودم در بیارم و شروع کنم به خوردن دستم که یک دفعه مامان جون از راه رسید وبه همراه مامان وبابا کلی ذوق کردند منم که دیگه نگو جو گیر !!! نمیدونستم دارم چیکار میکنم حالا بخور کی بخور............ ازاون روز به بعد خیلی آروم شدم سرم تو کار خودمه خیلی کم سر وصدا میکنم و وقتی صدام نمیاد مامانی میدونه که دارم با دستم گفتمان میکنم.   * اینم چند تا از شیرین کاری های من * 92.6.14 ...
22 شهريور 1392

جوجه کوچولوی دو ماهه

  چه کارها که نمی کنی پوریا جونم حالا دیگه یاد گرفته ای صداهایی در بیاری من هم یاد گرفتم از این صداها کلمه هایی را برای خودم بفهمم دیگه میدونم برای چی گریه میکنی من باهوش نیستم تو بلا شدی وقتی گرسنه ای یه جور گریه میکنی وقتی خوابت میاد یه جور دیگه. کارهای جدید پوریا جون در دو ماهگی: اولین صدایی که در آوردی آقا بود. وقتی که دارو بهت میدم از خودت شکلک های عجیب و غریب نشون میدی. تعقیب آدمها باچشمهات وقتی صدات میکنن. خوردن دست چپ اونم با کلی زحمت. وقتی آقاجون باهات حرف میزنه بیشتر از وقتای دیگه میخندی و از خودت همه جور صدایی در میاری. شبها که خوابت نمی ب...
21 شهريور 1392

بهترین بهترینها

                                              همسر عزیزم   برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی. برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی. برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.   برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.  برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.  برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی. برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم" برای همه وقت ها...
21 شهريور 1392